هر آنچه باید قبل از تماشای سریال «سندمن» درباره‌ی او و خاندانش بدانید
admin admin
admin admin
30 مرداد 1401 | 00:01
هر آنچه باید قبل از تماشای سریال «سندمن» درباره‌ی او و خاندانش بدانید

سندمن نامی است که در فرهنگ عامیانه‌ی غرب کاملا شناخته شده است. یک سندمن در دنیای مارول وجود دارد که از دشمنان شیطانی مرد عنکبوتی است. در موسیقی هم ارجاعات زیادی به سندمن وجود دارد؛ از موسیقی کلاسیک دهه ۵۰ گروه The Chordettes‌ با نام «آقای سندمن» گرفته تا آهنگ معروف متالیکا با نام «وارد شو سندمن» و چندین اثر شناخته‌شده دیگر.



این شخصیت همچنین در برنامه‌های تلویزیونی، فیلم‌ها و حتی کمیک‌ها هم ظاهر شده است. اکنون، نتفلیکس یکی از مشهورترین سندمن‌های تاریخ را در قالب سریال تلویزیونی زنده خواهد کرد. «سندمن» اثر نیل گیمن. اما سرآغاز داستان همه‌ی این مردان شنی کجاست؟ در اصل همه‌چیز درباره‌ی شخصیت سندمن و مفهوم مرد شنی از اساطیر اروپایی آغاز شده است. پس بیایید درباره‌ی مرد شنی فولکلور بیشتری بدانیم.



شخصیت سندمن در اساطیر



سندمن در داستان هنس کریستین اندرسون



مانند بسیاری از چهره‌های اساطیری دیگر، سندمن هم ریشه‌های پیچیده‌ای دارد.  نقش‌هایی که او در داستان‌ها و افسانه‌های اساطیری بازی می‌کند نیز پیچیده است. به نظر وجود شخصیتی به نام سندمن به احتمال زیاد از افسانه‌های شفاهی شروع شده است و همین هم خاستگاه این شخصیت را برای ما مرموز و پیچیده می‌کند. اما بسیاری در این باره هم نظرند که اولین ظهور کلمه‌ی سندمن در لغت‌نامه‌های آلمانی قرن هجدهم بوده است و اصطلاح “der Sandmann kommt” را شرح می‌دهد. این عبارت به صورت لغوی به معنای «مرد شنی در حال آمدن است» بوده است. اما به طور استعاری، به کسی اشاره دارد که خوابالود به نظر می‌رسید یا چشمانش را می‌مالید، انگار که شن در آنها ریخته شده است. در نتیجه سندمن از همان ابتدا اسطوره‌ای مربوط به خواب و «رویا» بوده است.



اما از آنجا به بعد، سندمن‌های زیاد و متفاوتی به وجود آمدند. یکی از این سندمن‌ها چهره‌ای فولکلور و تاریک بود که در داستان نویسنده‌ای آلمانی به نام ای. تی. اِی. هافمن (E. T. A. Hoffmann) ظهور کرد. در این داستان با عنوان «سندمن» (Der Sandmann)، مرد شنی شمایل موجودی شیطانی را به خود می‌گیرد. در واقع در این افسانه، مرد شنی شخصیتی اساطیری هیولایی است که شن و ماسه را به چشم کودکانی می‌ریزد که نمی‌خوابند و در نتیجه‌ی آن چشمان کودکان بیرون می‌افتاد. سندمن هم این چشم‌ها را جمع می‌کرد و به لانه‌ی آهنی‌اش در ماه می‌برد تا با آن‌ها کودکانش را تغذیه کند. مشخصاً این داستان کوتاه، داستانی فوق‌العاده ترسناک و آزاردهنده بود که نشان می‌داد چنین شخصیتی چقدر می‌تواند شرور و شیطانی باشد.



از سوی دیگر، نویسنده‌ی مشهور داستان‌های پریان، هانس کریستین اندرسن، در یکی از داستان‌های پریان خود که در سال ۱۸۴۱ منتشر شد، سندمن را بسیار زیباتر معرفی کرد. داستان «اوله لوکاژ» (Ole Lukøje) اثر هانس کریستین اندرسن همان شخصیت سندمن را با نام اوله لوکاژ به ما معرفی می‌کند. در این داستان هم مرد شنی با پاشیدن گرد و شن به درون چشم‌های کودکان باعث خواب‌آلودگی آن‌ها شده و آنها را به خواب می‌برد. اما سندمن در این داستان به بچه‌های خوب «رویا»های زیبا پاداش می‌دهد. بچه‌های بد هم تنبیه می‌شوند. اما این تنبیه چیزی نیست جز ندیدن هیچ «رویا»یی، به همین سادگی.



البته در نسخه‌ی اصلی و آلمانی داستان و همینطور در ترجمه‌های اول این افسانه، اینطور گفته شده که سندمن نوعی کِرِم شیرین در چشمان کودکان می‌ریزد. توضیح داده شده که او این کار را هم برای جلوگیری از دیده شدن توسط بچه‌ها انجام می‌دهد و هم برای این که بچه‌ها چشمان خود را ببندند و به خواب بروند. اما در ادامه و با گذشت زمان در فرآیند ترجمه، این کرم به پودر تشخیص‌پذیر‌تر و نام‌آشناتری با نام مستعار شن تبدیل شد.



سندمن به عنوان یک اسطوره



در نهایت هم نسخه‌ی دوستانه‌تر و لطیف‌تر سندمن از نظر فرهنگی برنده شد. مانند بسیاری از افسانه‌های دیگر، داستان و شخصیت سندمن برای پاسخ به یک سوال به وجود آمده است. در اینجا هم وجود شخصیت سندمن می‌تواند توضیح دهد که چرا صبح‌ها در چشمانمان چیزی شبیه به شن و ماسه داریم. پس با همه‌ی این‌ها می‌توان نتیجه گرفت که اسطوره‌ی مردشنی برای پاسخ به سؤالات کودکانه درباره‌ی خواب و «رویا» به وجود آمده است.



امروزه سندمن در فرهنگ عامیانه به عنوان جنی مهربان با چهره‌ای اغلب به شکل پیرمردی دوست‌داشتنی شناخته می‌شود. این موجود فولکلور مردم را به خواب می‌برد و «رویا»های دلپذیری را برای آن‌ها به ارمغان می‌آورد. این «رویا» با استفاده از ماسه‌ی جادویی که در چشمان فردی که به خواب می‌رود پاشیده می‌شود، به وجود می‌آیند و وقتی بیدار شود تنها گرد و غبار ریز شنی را در چشمان آنها باقی می‌گذارد. از برخی جهات هم مرد شنی به عنوان خالق داستان‌ها شناخته می‌شود. مگر «رویا» چیزی جز داستان‌هایی است که مغز ما سر هم می‌کند؟



رویا یا مورفیوس؛ سندمنی که نیل گیمن خلق کرد



کمپانی دی سی کامیکس ید طولایی در خلق شخصیت سندمن در کمیک‌هایش دارد. اولین شخصیت سندمن این کمپانی، «وسلی دادز» ابرقهرمانی از عصر طلایی، اولین بار در سال ۱۹۳۹ معرفی شد. بعد از آن و در دهه‌ی ۷۰، جو سایمون و جک کربی سندمن دیگری به نام «گرت سنفورد» را به دنیای کمیک آوردند و در سال ۱۹۸۸ «هکتور هال» برای مدت کوتاهی نام سندمن را برای خود انتخاب کرد. اما هیچکدام از این شخصیت‌های فانی ارتباط چندانی با شخصیت سندمن کمیک نیل گیمن ندارند که از سال ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۶ در ۷۵ شماره منتشر شد.



سندمن نیل گیمن



بی‌شک یکی از معروف‌ترین و محبوب‌ترین داستان‌های سندمن‌، مجموعه کمیک «سندمن» نیل‌ گیمن است. این شخصیت که با نام‌های «رویا» و «مورفیوس» هم شناخته می‌شود تنها سندمن واقعی دنیای دی سی است که تمام ویژگی‌هایی را که از سندمن انتظار می‌رود دارد. برای هرکسی که در سراسر جهان سندمن را می‌شناسد، او پروردگار «رویا» است. قلمرو او، قلمرو «رویا»ها، کابوس‌ها، تخیل و داستان‌ها «سرزمین «رویا» (The Dreaming) نامیده می‌شود. این قلمرو مکانی نامتناهی از احتمالات است که مورفیوس بر آن حکومت می‌کند. کتابخانه‌ی آن، تنها یکی از بخش‌های حیرت‌انگیز این قلمرو است و کتاب‌هایی را که هرگز نوشته نشده است، در خود جای می‌دهد.





با وجود همه‌ی این‌ها، مورفئوس موجودی یگانه نیست و سرزمین «رویا» تنها قلمرو از این دست نیست. موفیوس یکی از هفت عضو «خانواده‌ی بی‌پایان» است، گروهی از خواهرها و برادرهایی که اغلب با هم درگیر هستند و هرکدام به‌تنهایی بر پادشاهی خود حکومت می‌کنند. معرفی این خانواده هم ساده و هم سخت است.



آشنایی‌ با بی‌پایان‌ها



هر عضو از بی‌پایان‌ها درواقع تجلی فیزیکی جنبه‌ای از خود زندگی است. به همین دلیل هم آن‌ها قدیمی‌تر و قدرتمندتر از خود خدایانند و تا زمانی که «این جهان» به پایان خود نزدیک شود، وجود خواهند داشت. این خانواده با وجود قدرتمند بودن شکست ناپذیر نیستند، اما اساساً جاودانه‌اند. اعضای  بی‌پایان‌ها از بزرگ به کوچک عبارتند از:خاندان بی‌پایان‌ها




  • سرنوشت (Destiny)

  • مرگ (Death)

  • رویا (Dream)

  • نابودی (Destruction)

  • شهوت (Desire)

  • یأس (Despair)

  • جنون (Delirium)



این‌ها هفت فرزند موجودات مسن‌تری هستند که به نام «شب مادر» (Mother Night) و «زمان پدر» (Father Time) شناخته می‌شوند. همانطور که موفیوس حاکم سرزمین «رویا»ست، دیگر خواهران و برادرانش هم بر سرزمین هم‌نام خود حکومت می‌کنند. اما اینطور نیست که آن‌ها تنها نمودی ملموس از مفاهیم زندگی باشند. آن‌ها خود این مفاهیم هستند و این چیزی است که معرفی‌شان را سخت می‌کند.



بی‌پایان‌ها می‌توانند هرجایی که می‌خواهند بروند، از جمله به دنیای واقعی و کنار موجودات فانی. همه‌ی آن‌ها بر جادو تسلط دارند. البته قدرت این خانواده محدودیت‌هایی هم دارد. برای مثال هیچکدام از آن‌ها نمی‌توانند به خواهران و برادرانشان آسیب بزنند یا آن‌ها را در خطر از دست دادن قدرتشان قرار دهند و نمی‌توانند عاشق انسانی فانی شوند.



درست است که این خانواده ویژگی‌های مشترک زیادی دارند اما در چند جنبه‌ی مهم با هم متفاوتند و قدرت‌های منحصربه‌فردی نیز دارند.



رویا (Dream)



رویا مورفیوس



«رویا» نام واقعی سندمن است که با نام مورفیوس هم شناخته می‌شود. او تجسم انسانی از «رویا»ها و یکی از قدرتمندترین موجودات جهان است. اگر «رویا» به هر طریقی کشته شود، ذات او به سادگی با موجود دیگری ترکیب می‌شود و به زندگی ادامه می‌دهد.



علاوه بر قابلیت تاثیرگذاری و کنترل این شخصیت بر «رویا»ی همه‌ موجودات زنده، او قدرت‌ها و توانایی‌های شگفت‌انگیز دیگری هم دارد. «رویا» قادر به انجام جادوهای بسیار بزرگ است و می‌تواند واقعیت را تغییر دهد. توانایی تغییر چهره دارد و می‌تواند به‌طور هم‌زمان در چند مکان حضور داشته باشد. صدمه زدن به این شخصیت غیرممکن است اما می‌توان او را زندانی کرد. مورفیوس از «رویا»ی بشریت تغذیه می‌کند اما خودش هم می‌تواند هر «رویا» یا کابوسی را به انسان‌های معمولی بدهد.



اگرچه «رویا» به طور ذاتی قدرتمند است، اما با کمک چندین ابزار خود را قدرتمندتر هم کرده است. اولین ابزار او «شن رویای خواب» (Dream Sand of Sleep) است که می‌تواند در لحظه یک فانی را بیهوش کند و می‌تواند «رویا»ها را به دنیای واقعی بیاورد. ابزار بعدی او «سنگ رویای یاقوتی» (ruby Dreamstone) اوست که قدرتش را متمرکز می‌کند و وجودش در دستان یک فانی می‌تواند بسیار خطرناک باشد. و در نهایت، «رویا» صاحب یک کلاه ایمنی یا سپر است، سپری ساخته‌شده از استخوان‌های خدایی مرده که از «رویا» در برابر تقریباً هر آسیبی محافظت می‌کند.



سرنوشت (Destiny)



سرنوشت



قدرت واقعی «سرنوشت» در دانش گسترده و نامحدود او نهفته است. اگرچه از نظر فنی نابینا است، اما می‌تواند سرنوشت (یا حتی سرنوشت احتمالی) هر موجود زنده‌ای را «ببیند». او همه‌چیز را درباره‌ی گذشته، حال و آینده‌ی همه می‌داند. درواقع، او می‌تواند حتی کوچکترین جزئیاتی را که سرنوشت کیهان را تشکیل می‌دهد، ببیند.



«سرنوشت» کتابی غول‌پیکر دارد که به معنای واقعی کلمه به او زنجیر شده است. این کتاب حاوی داستان زندگی هر فردی است که تابه‌حال وجود داشته، و او تقریباً ۱۰ میلیارد سال است که آن را با خود حمل می‌کند. «سرنوشت» یکی از اعضای بی‌پایان‌ها است که نیل گیمن آن را خلق نکرده است و مارو وولفمن  (Marv Wolfman) او را در سال ۱۹۷۲ خلق کرده است.



مرگ (Death)



مرگ



«مرگ» خواهر بزرگ سندمن است، و اگرچه ظاهرش به نوعی شاد و سرزنده است، اما همان‌طور که از نامش پیداست، تجسم انسانی پایان زندگی است. او در میان بی‌پایان‌ها نزدیک‌ترین فرد به «رویا» است و اغلب به او مشاوره می‌دهد. «مرگ» در پایان زندگی هر موجود زنده‌ای در قالب زنی جوان ظاهر می‌شود تا آنها را به زندگی پس از مرگ و فراتر از این زندگی هدایت کند.



بااین‌حال، «مرگ» شخصاً هیچ روحی را به قلمرو بعدی نمی‌برد، او فقط آنها را آماده می‌کند که بپذیرند دیگر زنده نیستند. از آنجایی که مردم به طور مداوم و در هرجایی می‌میرند، او به طور همزمان تقریباً در هر نقطه‌ای از زمین حضور دارد. قدرت‌های «مرگ» به او اجازه می‌دهد ارواح را روی زمین ببیند و درواقع می‌تواند ارواح را روی زمین رها کند تا به عنوان ارواح سرگردان پرسه بزنند. «مرگ» کارش را دوست دارد و آن را به‌خوبی انجام می‌دهد و شاید بتوان گفت یکی از خوب‌های خانواده‌ی بی‌پایان است.



نابودی (Destruction)



«نابودی» یکی از جالب‌ترین اعضای بی‌پایان‌ها است، زیرا او تنها کسی است که پادشاهی و وظایف خود را کاملاً رها کرده است. همان‌طور که از نام او پیداست، «نابودی» حاکم بر همه‌ی خرابی‌ها است و با این‌ وجود، شخصیتی منفی نیست چرا که تنها با از بین رفتن چیزهای قدیمی می‌توان چیزهای جدید ساخت و ایده‌های جدید را به ثمر نشاند. با ظهور علم توسط انسان، او می‌دانست که بشریت از سلاح‌های ویران‌کننده مانند بمب اتم استفاده خواهد کرد. او که ناامید شده بود، پادشاهی خود را رها کرد و به عضو ولخرج خانواده شهرت یافت.

دیدگاه شما